داستان چگونگی شروع گالف

مدیر وبلاگ: با تشکر از فرستنده این متن

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید و آرزوی قبولی طاعات و عبادات،در این مقال چگونگی آشنایی بچه های تهران را با شرکت کذایی گالف به عرض شما می رسانم تا مشخص گردد که موسسین واقعی این پدیده ی شوم چه کسانی بودند و چه کسانی از شرایط سخت و بحرانی آن زمان سوء استفاده کردند.
حدود یک ماه بود که وبسایت های رسمی شرکت سوییس کش ناپدید شده بود (18 مرداد 86 وبسایت سوئیس کش ناپدید شد) و هر روزبالا سری های ما که در راس آنها سورنا یوشی زاده قرار داشت به ما وعده می دادند که تا چند روز دیگر درست خواهد شد وبه بهانه ی پیگیری به امارات رفته بودند از طرفی دوست و فامیل و همکاروغریبه ما را تحت فشارشدید گذاشته بودند و دنبال سرمایه های خود بودند .

تا این که شخصی به نام محمد دروگر که در سوییس کش همکار ما بود و بالاسریه احسان کریمی و حمید علوی و حمید مظفر بود به ما گفت که شخصی به اسم امیر نیک افروز (گویا نیک افروزاز لیدرهای بزرگ ایشون بود و مستقیم با دروگر کار می کرد) ادعا می کند که نماینده ی یک شرکت هرمی وابسته به حکومت اسلامی است که قصد کمک به ما را دارد و قرار شد که ما ایشان را در منزل آقای دروگر ملاقات کنیم .در هفته ی اول مهر ماه 1386 ما به منزل مشترک آقایان محمد دروگر و نیما عبدالهیان دعوت شدیم که مکان این جلسه آپارتمانی واقع در خیابان ولنجک، خیابان بیستم بود.

در این جلسه آقایان : محمد دروگر ، نیما عبدالهیان ،سهیل حسینی، علی اسفندیاری، علی فرازی آرش نوزاد ،حمید مظفر،علی کرباسفروشان، احسان کریمی ، حمید علوی ، محسن صاحب جمعی ، سهیل حسینی ، روزبه اسدی، ما کا ن حافظی و چند نفر دیگر حضور داشتند که آقای امیر نیک ا فروز به همراه آقای منوچهر نیکزاد با شکل و شمایلی کاملا" مذهبی وارد شد و گفت که تلفن های همراه خود را خاموش کنید. سپس آقای امیر نیک افروز ضمن شنیدن درددل ها و مشکلات جمع و ابراز همدردی باما، ادعا کرد که نماینده ی رسمی شرکتی هرمی – سرمایه گذاری به نام گالف است که از طرف سپاه محترم پاسداران اسلامی ،خصوصا" سپاه قدس ونهاد ریاست جمهوری به وجود آمده و حمایت می شود و می تواند شما را به شرط همکاری دراین شرکت در مشکلاتتان کمک کند.

نیک افروزبه طور خلاصه این طور پرزنت کرد: این شرکت برای مقابله با شرکت های هرمی خارجی طراحی شده است تا این بار به جای خروج سرمایه از کشور، ورود سرمایه را داشته باشیم ، ما با آقازاده های کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (جی سی سی ) معاملات کلان اقتصادی داریم و هدف ما فتح بازار های الکترونیک خاور میانه می باشد، سپس در مورد چگونگی فعالیت در بازار های سیمان منطقه ، خرید و فروش فلزات خاص نظیر تیتانیوم، واردات مصالح ساختمانی مثل مواد به کار رفته در نماهای جدید ساختمان و ... مثال هایی آورد و در آخر گفت که در صورت همکاری ما، تمامی مشکلات به وجود آمده شما مانند پرونده ها و .... حل خواهد شد ما امیدوار شده بودیم اما متقاعد نشدیم و گفتیم با توجه به تجربه ی قبلی نمی توانیم اعتماد کنیم و ایشان با اصرار ما قبول کردن که برای جلسه ی بعد یکی از نمایندگان عالی رتبه ی سپاه قدس را برای اطمینان ما به جلسه بیاورند و سفارش کردن که فقط مراقب لباس پوشیدن، رفتارتون و موبایل هاتون باشید.

جلسه دوم:

حدود 3 یا 4 روز بعد در همان آپارتمان واقع در خیابان ولنجک و با حضور جمع قبلی جلسه ی دوم برگزار شد و این بار آقای نیک افروز به همراه یک آقای قد بلند و قوی هیکل با محاسن مشکی و بلند و جای مهر بر روی پیشانی که کت و شلوار طوسی به تن داشتند و بی سیم در زیر کت ایشان نمایان بود وارد منزل آقای دروگر شدند و آقای نیک افروز فرمودند که موبایل ها را خاموش کنیدکه همان موقع آن شخص که به ما حاج آقا مقدم ( سردار سپاه قدس) معرفی شد فرمودند که نخیر،خاموش کردن کافی نیست، باطری ها و سیمکارت های ی موبایل ها را بیرون بکشید و ما همه این کاررا انجام دادیم.

حاج آقا مقدم (سردار سپاه قدس) ضمن تلاوت آیاتی چند از کلام اله مجید در ابتدای سخنان خود ضمن تکرار و تایید گفته های آقای نیک افروز اضافه کردند ما 28 سال کار سنتی کردیم و حالا میخواهیم با این شرکت بازارالکترونیک خلیج فارس رابه دست بگیریم، همین چندروز قبل ما در یک معامله 700 % سود کردیم ،ما فلز تیتانیوم را از ایتالیا می خریم گرمی 4 دلار و در داخل 40 دلار می فروشیم ،ما مافیای واردات دستگاه های دیالیز در منطقه هستیم ،ما برای مقابله با تحریم ها هزاران شرکت ثبت شده ی خارجی داریم، در حال حاضر400 دستگاه خودروی شاسی بلند کره ای در گمرک داریم و ما برای شما در سالن های دولتی همایش برگزار خواهیم کرد....و در نهایت با چشمانی اشک آلود گفتند که هدف غایی و نهایی ما این است که در آینده بتوانیم تمامی زمین های بیت المقدس را بخریم و قدس مقدس را از دست اسراییل آزاد کنیم در ضمن می توانیم به راحتی مشکلات قضایی پیش آمده برایتان را حل کنیم و سورنا و کاووسی و غیره را هم دستگیر خواهیم کرد و به ایران خواهیم آورد . فقط باید مراقب باشید که ما به صورت نامرئی حضور خواهیم داشت چون در کشور جریان های موازی و رقیب قدرتمند وجود دارد و ممکن است انها مشکلاتی ایجاد کنند و اگر اسمی از ما برده شود حمایت که نمی شوید هیچ ، بلکه خودمان شما را حذف خواهیم کرد. بعد حاج آقا مقدم فرمودند که باید خیلی زود برای گزارش این جلسه محل را ترک نمایند ، که به محض خروج با آقای نیک افروز تماس گرفتند و بسیار عصبانی بودند که به محض خروج به ایشان گزارش داده اند که موبایل دونفر از حاضرین در جلسه روشن بوده است که وقتی آقای نیک افروز قضیه را در جمع مطرح کردند 2 نفر از حاضرین تایید کردند که موبایلشان روشن بوده است!!!!

نکته ی مهم : بعد از رفتن حاج آقا مقدم جناب آقای نیک افروزبا استفاده از کامپیوتر همراه خود وبسایت شرکت گالف را به ما نشان دادند که حتی شکل و شمایل این وبسایت هم به رنگ هایی مانند سبز تیره و مشکی که در تشکیلات سپاه مورد استفاده قرار می گرفت ، آراسته شده بود، ایشان نمایش درختی شرکت خود را برای ما باز کردند که ما متوجه چندین جایگاه شدیم که مدتی قبل ثبت شده بودند و بعدها متوجه شدیم که جایگاه های تیم شمال بوده است ونیک افروز اضافه کرد که شرکت در بخش الکترونیک مدتیست فعالیت خود را شروع کرده است و منتظر کسی نخواهد شد (درمورد چگونگی چیدمان این جایگاه ها در ایمیلی جداگانه خدمت شما توضیح خواهم داد.)

در آخر جلسه ما که تقریبا" متقاعد شده بودیم به آقای نیک افروزمطرح کردیم که ما نیاز به کمک مالی یا اعتباری(ای-پوینت) داریم تا بتوانیم فعالیت خود را شروع کنیم که ایشون جواب دادن که این قضیه با مخالفت دکتر مسعود ارسلان( محمد تقی ضامنی) عضو ارشد اتاق بازرگانی و مدیر بخش الکترونیک شرکت قرار گرفته است و قرار شد که یک کنفرانس اینترنتی با ایشان برای ما ترتیب دهند تا ما بتوانیم خواسته های خود را از این طریق با ایشان مطرح کنیم، چون به دلایل امنیتی و بالا بودن مقام ایشان امکان ملاقات حضوری وجود ندارد......

پایان قسمت اول
در قسمت بعدی در مورد کنفرانس اینترنتی با آقای دکتر مسعود ارسلان خدمت شما توضیح خواهم داد.
  ===========================================
باسمه تعالی
قسمت دوم
جلسه ی سوم
دو یا سه روزبعد اقای نیک افروز یک چت کنفرانس را برای ما ترتیب دادند که مکان آن کافی نتی در محله ی اکباتان تهران بود، در آن کنفرانس اینترنتی ما از دکتر مسعود ارسلان (محمد تقی ضامنی ساروی) خواستیم با توجه به این که ما در شرایط بدی هستیم یا به ما کمک مالی کنند یا این که به اندازه ی مجموعه های ما در سوئیس اعتبار الکترونیکی (ای-پوینت) بدهند تا بتوانیم با فعالیت پس از پرداخت بدهی ها شرکت گالف را هم کمک کنیم، دکتر ارسلان که حتی از پشت چت هم بسیار خشک و کج خلق به نظر می رسید درابتدا با خواسته های ما بسیار مخالفت کرد، قسمت اول درخواست ما که کمک مالی بود شدیدا" مورد مخالفت قرار گرفت و در مورد کمک پوینت هم قرار شد به ما خبر داده شود، ایشان معتقد بودند که شرکت معظم گالف نباید بار مشکلاتت سوییس را به دوش بکشد. ( بعد ها مشخص شد که تمام این جلسات و مقام ها و صحبت ها برنامه ای تنظیم شده از طرف آقایان نیک افروز وضامنی بوده است، و پس از استارت گالف در شمال آقای نیک افروز با هماهنگی با آقای ضامنی با نقشه ای حساب شده به تهران آمده بود.)


پس از چند روز کشمکش و اصرار از ما و انکار از آقایان قرار شد که به مقدار بسیار کم به ما پوینت داده شود چرا که آقای دکترارسلان طی تماس های متعدد تلفنی با نیک افروزمعتقد بود که ما این پوینت ها را برای خودمان می خواهیم. در نهایت با این شرط که این افراد فقط حق زدن 3 جایگاه 1000 دلاری را دارند موافقت شد که به ما به اندازه ی تیم هایمان پوینت داده شود.


در خلال همان روزها آقای نیک افروز از طریق دوستی که در هتل سیمرغ داشت جلساتی را که با حضور حاج حسین مقدم هم همراه بود در لابی این هتل برگزار کرد تا بقیه بچه های تهران نظیر اباذر و سیامک میر ، شهرام اولاد و.... و بچه های دست کریمی و مظفر هم خود شاهد و شنونده ی صحبت های آقایان نیک افروز و نادری باشند و در مورد کار در سیستم گالف تصمیم بگیرند.( در یکی ازهمین جلسات بود که تعدادی از بچه ها در سیمرغ دستگیر شدند که با هماهنگی حاج آقا مقدم سریعا" آزاد شدند .) گویا در همین جلسات بود که لیدرهای تیم شمال نظیر آقای سلیقه هم جهت به وجود آمدن جو انرژی برای تهرانی ها حضور یافتند.


دقیقا" چنین جلسه ای هم در زیر زمین منزل آقای حمید علوی تشکیل شد( با حضور آقای نیک افروز و بدون حضور حاج آقا مقدم) تا علوی هم این صحبت ها را به گوش لیدرهای تیم خود برساند و تصمیم گیری نمایند.(لازم به ذکر است که به دلیل بحران مالی در آن زمان کسی دفتری نداشت تا در آن مکان جلسه برگزار کند.) این جلسه به اشتباه به عنوان جلسه ی شروع گالف مطرح شده است تا به طریقی منشاء و سرچشمه گالف در هاله ای از ابهام قرار گیرد.
چند نکته ی بسیار مهم تا به این جا وجود دارد که توجه شما را به آ ن جلب می کنم:


نکته اول: در آن زمان همه ی ما (بچه های تهران) منتظربازگشت سوئیس کش بودیم( اینو آقا اباذر میتونه شهادت بده چون بیشتر از همه منتظر بازگشت سوییس کش بود) و حتی تا ان زمان هم نمی دانستیم که واقعیت چنین شرکت هایی چه چیزی بود چرا که سوییس کش اولین تجربه ی شرکت های هرمی – سرمایه گذاری بود و اکثر ما ها قبل از آن هیچ کدام حتی تجربه فعالیت در شرکت های هرمی مانند کوئست و ... را نداشتیم اما جناب آقایان نیک افروز( که در کوئست هم لیدر فعالی بوده) وضامنی خیلی زودتر به چگونگی به وجود آمدن این قضیه پی برده بودند و سایت گالفو به وجود آوردند که شاهد آن 1982 می باشد که سال تولد آقای نیک افروز به میلادی است


نکته ی دوم : هیچ کدام از ما نمی دانستیم که سپاه محترم پاسداران شاخه ای به نام سپاه قدس دارد یا این که اصلا" این ارگان محترم فعالیت اقتصادی دارد و این مباحث وسیله ای بود در دست آقای نیک افروز و حسین نادری( البته مشخصا" نادری هم خام نیک افروز شده بود) که در آن جلسات بتوانند ما را متقاعد کنند ، پس منشا سوء استفاده از نام ارگان های دولتی و حکومتی هم مشخص گردید که کجا بوده است.


نکته ی سوم: همانطور که گفته شد در جلسه ی دوم سایت گالف به تهرانی ها رونمایی شد و جایگاه های تیم شمال هم در آن مشخص بود پس سایت گالف قبل از حضوربچه های تهران توسط آقایان تاسیس و راه اندازی شده بود.


نکته ی چهارم: اگر شرکت گالف سر راه ما قرار نمی گرفت شاید ما با پی بردن به هویت سوییس کش و پیگیری آن می توانستیم به نتیجه برسیم ولی عملا" شرکت گالف و قول و قرارهای ایشان بابت پیگیری و دستگیری عاملان آن ما را از مسیر درست منحرف کرد.


نکته ی پنجم : عنوان شده است که گالف توسط بچه های تهران در زندان شروع شده است لازم به توضیح است که دستگیری بچه ها ی تهران در سوئیس کش در اوایل تیرماه 1386 انجام شد و وبسایت های سوییس کش در تاریخ 18 مرداد 1386 ناپدید شدند، پس در زمان دستگیری این بچه ها، سوئیس کش بدون مشکل داشت کار خود را انجام می داد و اتفاقا" به روزهای اوج خود رسیده بود بنابراین داستان شروع گالف در زندان اوین کذب محض می باشد.
=========================================

قسمت سوم :
همانطور که در قسمت قبل به استحضاررسید نهایتا" آقایان موافقت کردند که به ما به اندازه تیم هایمان پوینت اعتباری بدهند اما به شرط این که بر طبق قرار هیچ کدام از لیدرهای آن جمع بیش از 3 جایگاه 1000 دلاری نداشته باشند که ثبت این جایگاه ها با نظارت کامل آقای ضامنی و تقریبا" در دوروز انجام شد و سپس در دو مرحله اگر اشتباه نکنم حدود 11 میلیون پوینت اعتباری به تیم ها داده شد و ای کاش چنین نظارتی در زدن جایگاه ها و تقسیم پوینت ها نسبت به همه لیدرها و تا لایه های پایین هم پیش می رفت چرا که همین پوینت های بی حساب و کتاب بود که به دلیل سوء مدیریت در اختیار دیگران قرار گرفت و از همان ابتدا کیسه لیدرهایی را پر کرد که یا هم اکنون اسمی ازآنها نیست یا فراری هستند ویا مثل چند نفر دیگر خود را مالباخته جا زده اند و جزو شاکیان این پرونده می باشند!!!

به فاصله ی چند روز بعد هم گویا رضا اشراقی که از لیدرهای به نام سوییس کش بود و تیم بزرگی داشت ، آوازه ی شرکت گالف را شنیده بود و از میان این جمع فقط آرش نوزاد را می شناخت با استفاده از دوستی با نوزاد تیم خود را با مدیریت امین طهماسبی و میثم صفیاری به گالف فرستاد که اگر اشتباه نکرده باشم حدود 10 میلیون پوینت اعتباری بدون نظارت نیز به آنان داده شد و تیم آنها نیز به گالف اضافه شد و در نهایت تیم تهران با 21 میلیون پوینت کار خود را در گالف شروع کرد.

تیم تهران که تازه از شوک سوییس کش بلند شده بود بی اعتماد بود وبه سختی کار می کرد و حجم بالای پوینت های جایگاه ها اجازه ی مدیریت را به هیچ کس نمی داد. از طرفی لیدر های بالا تحت فشار کمپانی بودند که چرا خیلی از جایگاه ها بانک خود را باز نمی کنند و اینها باید حذف شوند!!! و از طرف دیگرکوچکترین نقل و انتقال در جایگاه های بالا مونیتور می شد و دائم نوزاد به عنوان لیدر تیم تهران باید به آقایان جواب پس می داد اما گویا تیم شمال که مشکلات تهرانی ها را نداشت به سرعت جلو می رفت و آقایان به این شک افتاده بودند که به اشتباه به سراغ تهرانی ها آمده اند یا خیر.

اتفاق مهم : یکی دو ماهی گذشته بود که روزی نوزاد با اعتراض شدید لیدرهای خود نظیر کرباسفروشان و کریمی و علوی قرار گرفت که از داخل جایگاه های سرمایه گذاران تیم هایشان در چند نوبت نزدیک به 120هزار پوینت دزدیده شده است این قضیه توسط نوزاد به آقایان نادری و نیک افروز و ضامنی انتقال داده شد و نهایتا" در عین ناباوری و با پیگیری تکنیکال آقای دکتر ارسلان و حاج آقا مقدم مشخص شد که گویا تیم شمال حواله هایی داشته است و آقای نیک افروز که به همه ی جایگاه ها سیستم خود دسترسی داشت با رصد کردن کردن جایگاه های تیم تهران که کسی در آنها وارد نشده بود پوینت های داخل این جایگاه ها را خارج کرده بود و از طریق جایگاه راس سیستم خودش به تیم شمال انتقال داده بود و حواله های تیم شمال را بیخبر از شرکای خود برداشته بود و با آن زمینی را در شمال خریداری کرده بود (به روایتی خود آقای نیک افروزبه این قضیه اعتراف کرده بود) و گواه این داستان جناب آقای حسین مقدم می باشند که حتی با صاحب آن زمین هم صحبت کرده بود البته این داستان از سوی آقایان و مسوولین شرکت سوء استفاده ی آقای نیک افروز از اختیاراتش بیان شد و گویا از آن زمان بود که قرار شد آدرس ای– میل جایگاه های بالا به آدرس ای- میل آرش نوزاد تغییر داده شود تا به عنوان لیدر تهران و شخص معتمد بین دو طرف برتمام تراکنش های پوینت( که به صورت خودکار به ای-میل ها فرستاده میشد) جایگاه های بالا هم نظارت داشته باشد و عملا" از این جا بود که کم کم مدیریت مالی تیم ها به نوزاد منتقل شد.

پایان قسمت سوم

قسمت چهارم:


توضیحات :


چند موضوع هست که احساس می کنم در جریان سه قسمت گذشته از قلم افتاده است که به استحضار شما می رسانم :


- اشخاصی مانند محمد دروگر(بهترین لیدرسورنا و دوست صمیمی او) و سهیل حسینی ( قویترین لیدر دروگر) و تیم همراهش که نیک افروز دو جایگاه بالای تیم تهران را به اسم آنها زده بود همچنین بالاسری های علی کرباسفروشان نظیر نیما عبداللهیان و غیره بعد از این که مطمئن شدند که مشکلاتشان بر گردن امثال و کریمی وکرباس و مظفر و علوی و غیره افتاده است خود را کنار کشیدند بدین شکل شد که آرش نوزاد و به تبع آن باقی تیم همه یک پله بالاتر رفتند همچنین موضوع دیگرمنوچهر نیکزاد بود که عملا"بالاسریه تیم کریمی به حساب میومد و بعد ها به تیم ضامنی پیوست و در آخر خود را از گالف کنار کشید.


- در جلسات هتل سیمرغ تقریبا" تمامی لیدرهای شهرستان ها هم حضور پیدا کردند تا خود از نزدیک صحبت ها را شنیده و تصمیم گیری کنند تیم سمنان که مدیریت آنرا آقای ناظری به عهده داشت تیم اصفهان که به مدیریت مسیح بود و بقیه تیم نظیر سینا و اکبر و سلمان نیز حضور داشتند همینطور بچه های تیم علی کرباسفروشان نظیر سیامک و فرهادجعفری و... یا لیدرهای دست مظفر مانند مهرداد حدادیان و آتیلا مرانکی و... همینطور لیدرهای بنامی مانند وحید خردامی که با گالف به توافق نرسید و بعدها شد باجگیر همه ی سیستم های نتورک.


- مساله دیگر دفتر برج افرا بود که این دفتر بسیار مجلل و شیک در برج افرا معروفترین مجتمع ساختمانی خیابان الهیه(فرشته) واقع شده بود و به عنوان دفتر نمایندگی شرکت در تهران لقب گرفته بود و اکثر تاپ لیدرها به آنجا دعوت می شدند و برای آنها جلساتی برگزار میشد که البته بعد از مدتی به محل سکونت نیک افروز تبدیل شد.


- جلسات متعدد دیگری نیز در جاهای مختلف تهران انجام شد از جمله جلساتی که در درکه برگزار میشد مانند: جلسه تیم اصفهان با حضور نوزاد و مسیح و سینا و کرباسفروشان و... یا جلسه ی تیم سمنان یا جلسه با تیم اردبیل که اگر اشتباه نکنم جهت شیفت تیمشان به سرکردگی مهدی جنتی امده بودند که همه این جلسات در محله درکه تهران بود.


- بعد از آن نوبت به جلسه در رستوران جوجک رسید که میزبان این ضیافت حاج حسین مقدم بود تعداد میهمان ها در این مهمانی زیاد تر از بقیه جلسات بود و تعداد افراد بیشتری از تیم ها در آن حضور داشتند از جمله بچه های تیم شمال نظیر سلیقه و عمادی و آزمون و ابراهیمی و ... که در این جلسه که با سخنرانی حاج حسین مقدم وترغیب لیدرها به فعالیت بیشتر شروع شد و در طی جلسه لیدرها به تبادل افکار و اطلاعات با یکدیگر پرداختند






قسمت چهارم


بعد از مدتی با هر مشقتی بود تیم ها شروع به کار کردند اباذر اولین دفتر را در فلکه صادقیه با خانم هاشمی و  امیرنصیری زد و دیگر تیم ها نیز آرام آرام دفاتر خود را راه اندازی کردند.
همانطور که در قسمت های قبلی ذکر شد تیم ها ی تهران به سختی کار می کردند و اگر جذب سرمایه ای هم انجام می شد امکان دسترسی لیدر های بالا جهت مدیریت بر آن وجود نداشت تا این که دوقلوهای افسانه ای گالف" محمد پوریانی و فراز وزیری "که سوابق درخشان آنها در کوئست و سوییس کش زبانزد خاص و عام بود( روش کار کرد و درآمد ایشان الگو و سرمشق و زبانزد همه بود ) و اگر چه در زیر دست کریمی و مظفر جایگاه داشتند اما حکومت خودمختار و واتیکان گالف بودند پیشنهاد معروف 20-80 را مطرح کردند که دو نکته ی مهم در آن نهفته بود:


با توجه به حجم پوینت های بی حساب و کتاب مجموعه ها ،این مساله بیش از هر چیز به نفع لیدرهایی بودکه عملا" مشکلی نداشتند و تعدادشان هم بسیار زیاد بود چون این 20 درصدها بیش از هرکس به نفع آنها بود و از ابتدای کار کیسه ی درآمدی آنها را سنگین کرد و در آن زمان هیچ کس نپرسید که آیا کسی پیشنهادی می دهد که به ضرر خودش تمام شود ؟


مساله ی دیگر این بود که بسیاری از همان زمان با نمونه هایی از این پیشنهادات که معمولا" هم مورد استقبال قرار می گرفت پی به مدیریت بی پایه و اساس گالف برده بودند اما آنقدر و کاسب و رند بودند که به روی خود نیاورند چون بهترین راه برای پول در آوردن همین بود: از موقعیت ها و پوینت های مجانی که سیستم احمقانه ی گالف در اختیار ما قرار داده است( که برای فرصت طلبان حکم طلا رو داشت) تا آنجا که می شود سوءاستفاده کنیم و در آخر هم بگوییم که ما نمی دانستیم و همه فریب خورده ایم!


اما این پیشنهاد هم صرفا" شوکی کوچک بود وبرای مدتی کارساز بود


هر چه بیشتر زمان می گذشت به وعده ها و قول های اول کار کمتر عمل میشد حاج حسین اعلام کرده بود که دفتر تحت پوشش امنیتی قرار میگیرند اما شاهین ریسه و دارو دسته اش دفتر بچه های علوی را در رسالت تهران مورد حمله قرار دادند و باج گرفتند و رفتند وحاج حسین سردار سپاه قدس هیچ حرکتی نکرد وضعیت پرونده های بچه ها هر روز وخیم تر میشد و هیچ حرکتی جهت حل آنها انجام نمیشد، شاکی های تیم سیامک فرصت نفس کشیدن را از کرباسفروشان و سیامک گرفته بودند و حاج حسین باز هم به وعده و وعید و بهانه اکتفا کرد و ... تا این که حاج حسین اعلام کرد توانسته است تمامی مشکلات را از ریشه حل کند او مدعی شد که توانسته است موافقت وزیر تعاون را برای فعالیت گالف در ایران به شکل یک شرکت تعاونی بگیرد و بچه ها می توانند بعد از این سهامدار شرکت تعاونی گالف باشند و دیگر واهمه ای برای گشایش دفاتر و کار در آنها وجود نخواهد داشت و بچه ها کافیست که شرکت هایی را به نام خود ثبت کنند و با این شرکت ها دفاتر خود را باز کرده ودر یک فضای رقابتی به فراخور فعالیت خود سهام بیشتری از این شرکت تعاونی را به خود اختصاص دهند وی حتی در مورد اهداف و دورنمای این شرکت تعاونی سخن ها گفت این که میشود با جذب سرمایه پروژه های ساختمانی عظیمی را اجرا کرد و همه ی اعضا را صاحب خانه کرد و لیدرهای فعال می توانند در این تعاونی صاحب مناصب و پست های کلیدی شوند..زمزمه ی این خبر خون تازه ای را در رگهای بچه ها جاری کرد و خیلی ها به دنبال ثبت شرکت رفتند اما حاج حسین پا را فراتر نهاده و اعلام کرد که در یک سمینار که در یکی از سالن های دولتی و وابسته به سپاه برگزار می شود این خبر را رسما" به همه ی لیدرها و جمع کثیری از سرمایه گذاران از سراسر کشور اعلام خواهد کرد. همچنین قرار شد که در همان سمینار نام این شرکت تعاونی اعلام گردد


سمینار تالار اسوه:
این سمینار را حاج حسین در تالار اسوه که گویا وابسته به ارگان دولتی است و در ابتدای خیابان شریعتی واقع شده است برگزار کرد حدود 400 نفر از سراسر ایران از تهران( همه ی تیم ها )شمال و سمنان و مشهد گرفته تا اردبیل و مشهد و اصفهان و... در آن سمینار شرکت کردند


در پس زمینه ی پرده نمایش تالار این نام با ویدیو پروژکتوربه انگلیسی و فارسی نمایش داده شده بود:


گولدن ایرانیان اینوستمنت گروپ Golden Iranian Investment Group


که به معنای" گروه سرمایه گذاری طلایی ایرانیان" بود


برگه های نظرسنجی در مورد تعاونی مابین حاضرین پخش شد.


ابتدا پس از تلاوت آیاتی چند از کلام ا... مجید، مجری برنامه بنام آقای کربلایی که میگفتند مجری شبکه قرآن است  از یک روحانی جوان دعوت کرد تا پشت تریبون برود که آن روحانی در مورد حلال بودن نوع فعالیت این شرکت صحبت کرد ( بنام آقای خسروی نماینده ولی فقیه در امور استانها  به جمع معرفی شده بود- البته  شغل این جوان طلبه کاملا" دروغ بود )


سپس نوبت به یک استاد فارکس ( استاد اسدیان نماینده فارکس ایران در بانک ملی معرفی شده بود) رسید که با کلامی ساده وتاثیرگذارو با استفاده از یک نرم افزار در مورد چگونگی فعالیت در بازار فارکس توضیح داد و نشان داد که می شود حتی بیش از 100 در صد هم در یک روز سود کرد و برعکس و به این ترتیب برای همه روشن شد که سود 20 درصد همچین زیاد هم نیست.


در آخر هم حاج حسین در پشت تریبون قرار گرفت و ضمن اعلام ثبت و شروع فعالیت قانونی شرکت تعاونی گالف به نام "گولدن ایرانیان اینوستمنت گروپ" در مورد چگونگی فعالیت این شرکت تعاونی توضیحات کاملی ارائه کرد که در بالا ذکر شد و در آخر هم با صراحت تمام و از پشت تریبون تالار وابسته به دولت در جواب سوال شجاعانه ی مهدی جنتی اعلام کرد که این شرکت وابسته به سپاه و حکومت است وبعد از این بدون ترس و با قدرت تمام شروع به کار کنید.


و دقیقا" از آن تاریخ به بعد بود که همگی با ایمان وبا انرژی تمام از سمینار خارج شدند و گالف حرکت خود را شروع کرد.

شرکت نجم ثاقب باختر:

همانطور که در بالا ذکر شد قرار بود که بچه ها با ثبت شرکت در تعاونی گالف صاحب سهام شوند و در اولین قدم حاج حسین این شرکت را به عنوان نمونه به بچه ها پیشنهاد داد ( انتخاب نام شرکت کاملا" به روحیات حاج حسین نزدیک است) که نهایتا" این شرکت با مدیریت عاملی حاج حسین و سه عضو نیک افروز، نوزاد و کرباسفروشان به ثبت رسید( جزئیات این شرکت در همین وبلاگ وجود دارد) اما با توجه به عملی نشدن برنامه ی شرکت تعاونی( مثل بقیه پروژه ها) این شرکت نیز بلا استفاده ماند و به دست فراموشی سپرده شد، لازم به توضیح است که گویا هیچ کدام از این سه عضو دیگر (نیک افروز، نوزاد وکرباسفروشان) حتی برای امضا به سازمان ثبت شرکت ها هم نرفته اند و تا مدت ها بعد هم خبر نداشته اند  که واقعا" چنین شرکتی به ثبت رسیده است یا خیرو تمامی اوراق و مدارک و مهر این شرکت نیز در اختیار حاج حسین بوده است.
{مدیر وبلاگ : آقای حسین مقدم در مورد صحت این موضوع میتواند نظر دهد.}


در چند قسمت بعد میخوانیم که :عملکرد حسن صلاحی کجور - کنار گذاشتن حاج حسین مقدم - کنار نرفتن و ساکت ماندن نیک افروز - نامردی های علی کرباس
تهدید های مکرر صلاحی با لیدر ها - رفتن آرش نوزاد به خارج از کشور - تکنیک های نیک افروز و ظامنی - کودتاه علی کرباسفروشان  -  فضای بعد از همایش و ....

قسمت پنجم:

همانطور که قبلا" ذکر شد اولین حرکت جدی در سازمان گالف با انرژی سمینار آغاز شد و تیم ها شروع به کار کردند، بسیاری از تیم ها با اتکا به قانونی شدن کار شتاب گرفتند و دقیقا" در همین برهه از زمان بود که بسیاری از لیدرها با استفاده از قانون 20-80 به درآمد رسیدند(با عذرخواهی از تکرار این قضیه به دلیل اهمیت آن) اما با عدم تحقق بحث شرکت تعاونی و قانونی شدن کار و عدم توانایی حاج حسین در تحقق قول و قرارهایش از یک طرف و از طرفی دیگررفت و آمد های اهالی گالف و نتورک به دفتر صلاحی برای حل مشکل پرونده ها (صلاحی وکیل پرونده ی سوییس کش نوزاد و چند تا از زیر مجموعه هاش بود)
کم کم سرو کله ی جناب آقای دکتر صلاحی پیدا شد، صلاحی که بوی پول و ثروت را از چند کیلومتری تشخیص می داد ازرفت و آمد ها و صحبت های بچه ها دریافته بود که گالفی ها چاره ای جز ادامه ی راه ندارند و بسیار از برخورد های قضایی می ترسند و حاضرند برای سلامت خود هر هزینه ای بکنند ومهمتر از آن هیچ گونه اطلاعی از مباحث قضایی ندارند،بنابراین گالف و دیگر شرکت های هرمی را محلی مناسب برای کسب درآمد دید،و با به وجود آوردن جو صمیمیت و مثال هایی نظیرشرکت پنتاگونو در مشهد که گویا بسیاری به درآمد های سرشار دست یافتند ودر انتهای آن سیستم هیچ اتفاقی برای کسی نیفتاده ، شروع به تشویق گالفی ها کرد ودر کنار آن از قدرت و نفوذ و مهارت و ارتباطات خود سخنرانی ها کرد، مسلما" اگر در آن زمان صلاحی به جای تشویق و سوق دادن گالفی ها و دیگر شبکه ها به سوی گرداب نابودی، آنها را به سمت پیگیری سران سوییس کش می برد که مناسب با تعهد، جایگاه و منزلت یک وکیل بود، نه تنها عده ای جوان را از مهلکه نجات داده بود، بلکه موجب نمی شد که افعی سوییس کش تبدیل به اژده هایی هفت سر شود. صلاحی با ادعاها و بزرگنمایی هایش در حل کردن مشکلات قضایی از جمله پرونده ی مسیح در شیراز یا پرونده ی نوزاد و تیمش در تهران یا صحبت در مورد قدرت و نفوذش در دستگاه های اطلاعاتی وامنیتی کشور و دادگاه جرائم اقتصادی و دیگر مجامع قضایی کشور علی الخصوص استان تهران ومازندران آرام آرام سایه خود را برگالفی ها انداخت به طوری که تقریبا" همه به این باور رسیده بودند که او فردی با قدرت مافیایی است که می تواند گره از تمام مشکلات باز کند (مثلا" بعد ها مطرح شد که گویا آقای صلاحی با آقای دکتر ارصلان (ضامنی) در اداره ی اطلاعات ساری حضور یافته اند و آقای صلاحی قدرت و نفوذ خود را در مازندران از این طریق به رخ گالفی ها کشیده است )


اما صلاحی تنها دنبال حق الوکاله های خود نبود که در حالت عادی چند برابر وکلای دیگه بود، او برای پول گرفتن از گالف به روش های زیر خیز برداشته بود:


- گرفتن مبالغ ماهیانه به بهانه ی پرداخت به مراکز قضایی و امنیتی و اطلاعاتی تا وقتی که این مانی گیم ادامه پیدا می کرد


- گرفتن حق الوکاله پرونده هایی جاری قضایی که به هر حال اجتناب ناپذیر بودند وبرای بچه ها فراوان اتفاق افتاد در حالی که قرار بود دیگه از این بابت پولی نگیرد که چه بسیار گرفت


- در اختیار گرفتن کل سرمایه های تیم ها با ارائه ی پروژه هایی که به گفته ی خودش شامل رانت هایی می شد که او می توانست از آنها استفاده کند


- اخذ مبالغ به بهانه های گوناکون مانند : گزارش های دروغینی که گفته می شد از مقامات بالا در مورد دستگیری افراد یا دفاتر گالف رسیده است ،یا امنیت برگزاری همایش، یا برقراری امنیت دفاتر و امنیت سمینارهای برگزار شده مانند سمینار دبی و....
- و در نهایت به دست آوردن تتمه پول ها در انتهای کارگالف با حجم پرونده هایی که برای تیم ها در مراجع قضایی به وجود می آمد که این آخری خودش به تنهایی دوسر سود بود، چون هم می تونست وکیل قاتل باشد و هم وکیل مقتول!!!!!!



از طرف دیگر حاج حسین که در حضور رقیب قدرتمندتر از خود عملا" راه به جایی نمی برد پس از مدتی تلاش چاره ای جز پذیرفتن صلاحی نداشت و شاید خرسند هم بود که بار خیلی از مسئولیت ها از روی دوش او برداشته شده و با سوق داده شدن ذهن تیم ها به سمت تیم قضایی قدرتمند تنها کافی بود که درجلسات حضور یابد و بااستفاده از توانایی های خدادادیش جواب کسانی را بدهد که در حضورش دهانشان بسته می شد و صحبت های او را بدون قید و شرط می پذیرفتند.


در قدم اول صلاحی که حالا به نحوه ی کار گالف اشراف کامل پیدا کرده بود ودریافته بود نوزاد بعد از مشکلات نیک افروز وظیفه ی سنگین نظارت بر چرخش مالی را بر عهده دارد بهترین راه را دور کردن نوزاد از تیم دانست و با استفاده از جو پرونده ها و ترساندن نوزاد او را به امارات فرستاد تا بتواند با گزارش های دروغینش نوزاد را تحت تاثیر بیشتر خود قرار دهد، این قضیه باعث ترس و اعتراض اکثر لیدرها قرار گرفت که البته جلسه ای در برج افرا با حضور اکثر تاپ لیدرها تشکیل شد و دوباره حاج حسین موثر واقع شد و علت رفتن نوزاد را رسیدگی به امور نمایندگی در امارات خواند.


دقیقیا" در همین زمان بود که دوقلوهای افسانه ای گالف فراز و محمد پوریانی دوباره دست به کار شدند و پیشنهاد حذف پوینت ها را به بالا دادند و این پیشنهاد نیزمثل همیشه مورد استقبال قرار گرفت بر طبق این پیشنهاد شرکت می بایست به ازای حذف هر 3500 $ از تیم های شیفتی 1000 $ برای تیم ها نگه می داشت و موظف به نقد کردن آنها میشد!!!


این پیشنهاد قرار بود که از تاریخ 2 می همان سال در مدت زمان کمی انجام شود، اما ضعف و مشکلات تکنیکال این زمان رابسیار طولانی تر کرد و چه بسیار پوینت هایی که در حساب ها باقی ماند و حذف نشد و نوش جان تیم ها شد.


تیم ها که منتظر بودند ببینند شرکت به قول خود عمل می کند یا نه عملا" به مدت یک ماه منتظر نقد شدن پوینت ها شدند به طوری که در پایان ماه تاپ لیدرها مجبور شدند که ته مانده ی صندوق های کوچک مالی خود رانیز که برای کمک در مواقع ضروری تشکیل داده بودند در اختیار تیم ها قرار دهند.


شرکت احمقانه ی گالف خود را به نقد کردن یک سوم از پوینت هایی موظف کرد که بابت آنها پولی نگرفته بود و بسیاری از آنها به دلیل بحران های سوییس کش بی حساب و کتاب در اختیار تیم ها قرار داده شده بود و دوباره جیب لیدرهایی را پر می کرد که جایگاه های بسیاری داشتند و پوینت هایی را که در این چند ماه در آن جایگاه ها چند برابر شده بودند به راحتی نقد کردند (هنوز هم خیلی ها میگن که از هیچی خبر نداشتن؟)


گمان کنم حالا دیگر مشخص گردیده است که چرا اکثر لیدرها حاضر بودند به هر حال و به هرقیمتی حتی اگر پشت شرکتی فقط یک کیبورد ساده باشد به کار خود ادامه دهند :
بیشترین درآمد ممکن بدون سرمایه گذاری و مسوولیت!!!