درد دل آرش با مالباختگان


سلام ، تعجب نکنید، من همون آرش نوزاد ام اسی فرزند سیامک هستم، ازبس منو لعن و نفرین کردین به این روز افتادم، میخوام چند کلمه ای اعتراف کنم شاید از بار گناهام کم شه، میدونین قراره تا چند وقت دیگه منو علی کرباس رو که تموم بدبختیام ازونرو بیارنمون ایران، چون شنیدم یه دادستانی تو ساری بدجوری دنبال اینه که سر ما دو تارو بفرسته بالای دار. 
وقتی تو سوئیس کش بدبخت کردم یه سریو و شاکی داشتم به این فکر افتادم چرا حالا که من دارم دزدی میکنم یه چیز توپ دزدی نکنم، دزدی دزدیه دیگه ولی این کجا و آن کجا. سایت گالفو با علی کرباس، امیرنیکی،حسن صلاحی و حسین مقدم اوردیم بالا، به حسین گفتیم تو شکلتو ببینن همه میگن سپاهی هستی و ازون اطلاعاتیا، بیا جا بندازیم که تو سردار سپاه قدسی حسن صلاحیم هوامون رو داره، خوب بلده سیبیل چرب کنه.
آقا جاتون خالی اون اولا، حواله ای بود که میدادن بهمون، تراول پشت تراول، پول شما مردم ساده بود که هرچی میگفتیم چشم بسته قبول میکردین و فکر میکردین ما وابسته به ارگانای دولتی هستیم، خلاصه خوردیم و خوردیم تا اینکه زیرش با اجازتون ... یم.
الانم فقط میخام بگم که غلط کردم، کاش تو همون درمانگاه آمپولمو میزدم و یه لقمه پولی درمیاوردم، عاقبت من و علی کرباسم مثل پیام و حسینه که زار زار گریه میکردن.
 خاک برسرم کنن، خاک بر سر تو هم کنن علی کرباس، خداحافظ